سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق

به کجا رفته ای؟ ... شنبه 85/11/14 ساعت 9:15 عصر

نه باران می بارد و
نه تو برمی گردی
چه نگاهِ دلواپسی دارد این عشق
هر روز
از درختان غبار آلود همین خیابانِ خسته
سراغت را می گیرم
همین درختان که دیری است
رد پای عبور تو را از یاد برده اند
کجایی؟
به کجا رفته ای؟
و تا چندمین روزِ این همه سالِ بی باران
باید به جستجوی تو باشم؟
دوباره نگاهم می کنند
همین درختانی خسته
صبور و ساکت
فقط نگاهم می کنند!
به خانه بر می گردم
و باز هم همان لبخند همیشگی
که آن را چون ترانه ای
بر تاقچه خانه ام
به یادگار گذاشته ای
رو به روی پنجره می نشینم
بی آب و بی آفتاب
نه باران می بارد و
نه تو بر می گردی
اما تعجب می کنم
که پس از اینهمه سال بی باران
چرا این گلدان کوچک
که در خانه به یادگار گذاشته ای
گل را فراموش نمی کند؟


نوشته شده توسط: میلاد


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
98590


:: بازدیدهای امروز ::
5


:: بازدیدهای دیروز ::
9



:: درباره من ::

عشق

:: لینک به وبلاگ ::

عشق


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

نظر یادتو نره .


:: آرشیو ::

عشق
تابستان 1387
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385



:: لوگوی دوستان من ::




:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو